سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که میان خود و خدا را به صلاح دارد ، خدا میان او و مردم را به صلاح آرد ، و آن که کار آخرت خود درست کند ، خدا کار دنیاى او را سامان دهد ، و آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است ، خدا را بر او حافظى است . [نهج البلاغه]

من و خانواده

پیوند <خانه و مدرسه> یا <اولیا و مربیان> فرقی نمی کند؛ به ظاهر توقع می رود که در امر تربیت کودکان و نوجوانان، والدین با معلمان و عوامل مدرسه همکاری کنند. این موضوعی است که بارها و بارها در مدارس گفته شده، در کتاب ها نوشته شده، در مقاله ها بیان شده و در همه جا مورد تاکید قرار گرفته است.
    
    
    تعامل بین والدین و مدرسه، یک اصل در تربیت رسمی است(1)، اصلی که به اصطلاح هیچ کس شکی در آن ندارد، اما این اصل تربیتی چگونه تحقق می یابد؟
    
    
    درباره ضرورت ها و اهمیت پیوند اولیا و مربیان زیاد سخن گفته شده و البته در هر مدرسه هم، برای عملی شدن موضوع، روش ها و راهکارهایی ارائه شده است، پس الان باید شرایط در مدارس بسیار مطلوب باشد. آیا چنین است؟ اولیا در مدارس چه کاره اند و چه جایگاه و نقشی دارند؛ اصلاچه رابطه ای بین مدرسه و خانه تعریف کرده ایم و چه انتظارات متقابلی داریم؟
    
    
    همانند بسیاری از مسائل تربیتی دیگر، به شرایط و بسترهای فرهنگی موضوعات کمتر توجه می کنیم. والدین چه جایگاهی باید در تربیت رسمی داشته باشند و چه جایگاهی دارند؟ مدارس ما چه تصوراتی از نقش والدین دارند و به تعبیر بهتر، چه تصوراتی در والدین ایجاد کرده اند؟
    
    
    برای توجه به مبانی موضوع، لازم است به چند سوال پاسخ داده شود:
    
    
    1- انتظارات تربیت رسمی از والدین چیست؟
    
    
    2- در تربیت معلم و انواع آموزش های ضمن خدمت مدیران و معلمان، چه آموزش های مدونی برای ارتباط با والدین پیش بینی شده است؟
    
    
    3- معلم چه نقشی در تعامل مدرسه با والدین دارد و برای این نقش چه آمادگی های علمی و تجربی را کسب کرده است؟
    
    
    4- واقعیت های موجود در مورد پیوند خانه و مدرسه چیست؟ و این واقعیت ها تا چه اندازه با اصول و اهداف مکتوب بیان شده تطابق دارند؟
    
    
    مثلث ناقص
    
    
    از مدرسه، دانش آموز و خانواده به عنوان سه ضلع مثلث تربیت رسمی یاد می شود. به عبارتی برای والدین نیز وزنی مشابه دو مولفه دیگر در نظر گرفته می شود اما دلایل زیادی وجود دارند که نشان می دهند این مثلث همیشه ناقص بوده و هست:
    
    
    1- در موارد زیادی از والدین در امور تحصیلی فرزندان شان توقعاتی وجود دارد که علمی و منطقی نیست.
    
    
    2- در عمل، هیچگاه والدین در جریان آموزش فرزندان شان به طور جدی به بازی گرفته نمی شوند و حتی به روش های ممکن سدهایی برای این موضوع پیش بینی می شود.
    
    
    3- رابطه تخصصی و علمی بین والدین و عوامل مدرسه کمتر دیده می شود.
    
    
    مدیران و معلمان براساس یافته ها و تجربه های شخصی خودشان، روش ها و پیشنهادهایی را ارائه می دهند که مانند قضیه فالگیرها، بعضی موارد درست از آب در می آیند و در مواردی هم افاقه نمی کند.
    
    
    4- در هر دوره تحصیلی، به تناسب ارتقای دانش آموز به کلاس بالاتر، از حضور و مشارکت والدین کاسته می شود. به عنوان نمونه، در دوره ابتدایی، والدین وقتی فرزندشان کلاس اول می رود با شوق و رغبت مسائل مدرسه ای او را دنبال می کنند اما با رفتن او به کلاس های بالاتر، به مرور حساسیت های و پیگیری ها کمتر می شود. بین نسبت مراجعان به مدرسه و پایه تحصیلی فرزندان رابطه ای معکوس وجود دارد؛ هرچه پایه بالاتر می رود مراجعه کمتر می شود. این نکته در مورد دوره های راهنمایی و به خصوص متوسطه هم وجود دارد.
    
    
    5- در موارد خاص که دانش آموز به نظارت و راهنمایی بیشتری نیاز دارد و به همین نسبت باید در والدین هم آمادگی های لازم ایجاد شود، ناکارآمدی های مدرسه در این فرآیند، سستی های پیوند خانه و مدرسه را بیشتر نمایان می سازد؛ مدارس نصیحت و پند را بهتر از رهنمودهای تخصصی و عملی بلد هستند.
    
    
    انتظارات از والدین
    
    
    مدارس از والدین چه انتظاراتی دارند؟ به آنچه به صورت هدف یا ضرورت گفته می شود کاری نداریم، در چه عمل چه اتفاقی می افتد؟
    
    
    تامین هزینه ها: این داستان قدیمی اگرچه سعی می شود کمرنگ شود، ولی همچنان ادامه دارد. در دهه اخیر بنابه دلایلی، شرایطی به وجود آمده که مدارس خواسته یا ناخواسته، تلاش داشته اند که نشان دهند اگر والدین را به مدرسه دعوت می کنند برای کاری غیر از پول گرفتن است اما در نهایت چه در ثبت نام و چه در ایام سال تحصیلی، در مدارس دولتی و گاهی هم در مدارس غیرانتفاعی، فراخوان هایی برای پول گرفتن وجود دارد. دعوا سر پول و قصه کمبودهای مدرسه، نیاز به تعمیرات، ضرورت مشارکت والدین و غیره، هنوز هم سریالی ادامه دار است.
    
    
    کمک های درسی: توقع کمک والدین به فرزندشان در امور تحصیلی با اندک تفاوت هایی در دوره های تحصیلی وجود دارد. اگر در دوره ابتدایی توقع می رود که والدین به طور مستقیم با دیکته گفتن و تمرین ریاضی به فرزندشان کمک کنند در دوره های بالاتر موضوع به صورت غیرمستقیم به معلم خصوصی و آموزشگاه می رسد. انتظار کمک و نظارت تحصیلی والدین در دوره های راهنمایی و متوسطه، یکی از نکات مبهم و عجیب نظام آموزش و پرورش است. برای دانش آموز دوم دبیرستانی که در فیزیک یا شیمی دچار افت شده است از والدین انتظار چه کمکی غیر از گرفتن معلم خصوصی یا ثبتنام در آموزشگاه می رود؟ معلمان و عوامل مدرسه فقط می خواهند به والدین ثابت کنند که فرزندشان نیاز به کمک درسی دارد اما چه کاری از والدین ساخته است؟
    
    
    یک نکته مهم در توقع چنین کمک هایی، نادرست بودن اصل موضوع است. سعی در گسترش آموزش های مدرسه ای به خانه، با رویه ای که در ایران بدان عمل می شود اقدامی نابجا و غیراصولی است. دانش آموز باید بیش از هر کسی در امور درسی خود پاسخگو باشد و معلم نیز مرجع رسیدگی به موضوع است. اما شریک ساختن والدین در هر دو وجه قضیه، یک بدعت آموزشی نادرست و انحراف تربیتی است. وظیفه عمده والدین تامین شرایط مناسب برای درس خواندن فرزندان شان است؛ نه همراهی و گاهی همکاری با او.
    
    
    بازخواست های انضباطی: مشکلات رفتاری و انضباطی دانش آموزان یکی از عوامل شایع حضور والدین در مدرسه است. بعضی از والدین کم وبیش و عده ای هم به طور مستمر بابت مسائل انضباطی فرزندشان به مدرسه فراخوانده می شوند. البته ممکن است همه وجوه این قضیه منفی نباشد و به عنوان مثال، والدین به عنوان شاکی یا رفع سوءتفاهم در مدرسه حضور یابند. بازخواست های انضباطی در دوره های تحصیلی مختلف، عوامل متفاوتی دارند اما در همه موارد ضعف ها و کاستی های راهنمایی و مشاوره مدارس یک دلیل اصلی به شمار می رود. واقعا در بسیاری از موارد امکانات مدرسه از نظر برخوردهای مشاوره ای با مسائل انضباطی، راه دیگری غیر از بازخواست والدین باقی نمی گذارد.
    
    
    اطلاع رسانی و هماهنگی های عمومی: دعوت والدین به مدرسه ناشی از بروز مشکلی نیست بلکه هدف اطلاع رسانی درباره برنامه ها و قوانین مدرسه یا هماهنگی هایی در موضوع های عمومی است. در دوره ابتدایی، دعوت های والدین هر کلاس از طرف معلم و یا در دوره متوسطه دعوت های موردی یا گروهی برای همراه سازی والدین، نمونه هایی از این موضوع است.
    
    
    آموزش خانواده: برنامه های آموزش خانواده هم کم وبیش از علل دعوت والدین برای حضور در مدرسه است که البته در دوره ابتدایی رواج بیشتری دارد. کم و کیف برنامه های آموزش خانواده در مدارس ایران جای بحث و ایراد فراوان دارد.
    
    
    اکثر دعوت های والدین برای جلسات آموزش خانواده، غیرتخصصی است. تعداد زیادی از والدین را با مسائل و مشکلات مختلف، در یک مکان گردهم می آوریم و به همه یک نسخه می دهیم. مدارس ما، مساله تخصص را بیشتر در دعوت سخنران و مدرس مدنظر قرار می دهند و به جنبه های دیگر آن کمتر توجه دارند. (اصلانی، 1386)
    
    
    جلسات انجمن اولیا و مربیان: اگرچه در بیشتر موارد جلسات انجمن و اولیا و مربیان به همان جلسه اول مجمع عمومی ختم می شود و غیر از والدین عضو انجمن، بقیه دیگر کمتر با عنوان انجمن به مدرسه دعوت می شوند با این همه، در بعضی از مدارس به دلایلی عادی یا فوق العاده، انجمن، والدین را به مدرسه می کشاند. موضوع مجمع عمومی هم داستانی کلیشه ای و قابل تامل است. نحوه اداره جلسه، گزارش انجمن سال قبل، یک سخنرانی برای خالی نبودن عریضه و انتخاب اعضای جدید، هیچ کدام جاذبه چندانی برای والدین ندارد و تنها اصرار و گاه اجبار مدرسه است که آنها را به مدرسه می برد.
    
    
    حلقه های ضعیف پیوند
    
    
    به نظر می رسد وقتی از پیوند اولیا و مربیان و ارتباط خانه و مدرسه سخن می گوییم باید انتظارات دوطرفه باشد، اما در کشور ما، انتظارات مدارس بر انتظارات والدین غلبه دارد. به عبارت دیگر انتظارات چندان متقابل نیست و توقعات مدرسه از والدین بیشتر است. به طور معمول، آنقدر که مدرسه انتظارات و توقعاتش را به راحتی بیان می کند، والدین چنین نیستند و مجبورند جانب احتیاط را رعایت نمایند.
    
    
    اگرچه همه چیز به ظاهر به خوبی و خوشی پیش می رود اما با نگاهی به آنچه در دیدگاه های تربیتی وجود دارد، واقعیت این چنین نیست و حلقه های پیوند خانه و مدرسه استحکام لازم را ندارند. دلایل این ضعف چیست؟
    
    
    1- کاستی های نگرش های تعاملی در آموزش و پرورش همه ابعاد تربیت رسمی را تحت تاثیر قرار می دهد. وقتی کارها با مبانی صحیح انجام نمی شود یا انحراف در مبانی وجود دارد نتیجه این خواهد بود که امور مختلف هماهنگ پیش نروند. در این عملکرد ناهمگون، آنقدر سوژه های مهم وجود دارد که کمتر نوبت به ارتباط اولیا و مربیان می رسد.
    
    
    2- طبق رویه و شاید سنتی جا افتاده که باز هم ناشی از ضعف های دیرین در مبانی است، بعضی امور مانند ارتباط اولیا و مربیان، مشاوره، تربیت بدنی، فوق برنامه و غیره در آموزش و پرورش شکل تشریفاتی و حاشیه ای پیدا کرد ه اند. به هر کدام از این سوژه ها که می رسیم می گوییم مهم ترین مساله آموزش و پرورش است اما همه می دانیم آنقدر موضوع اولویت دار هست که نوبت به این موارد نمی رسد.
    
    
    3- یکی از نشانه های آشکار، توجه به جایگاه والدین، می تواند نحوه آماده سازی مدیران و معلمان برای این موضوع باشد. در آموزش و پرورش ما، به غیر از موارد متفرقه در لابه لای دروس مختلف، چه آموزش های مشخصی در مورد نحوه ارتباط با والدین برای معلمان و مدیران و معاونان مدارس پیش بینی شده اند؟ معلمان چه مهارت های حرفه ای برای ارتباط با والدین دارند؟ والدین با کدام روش های تخصصی در جریان آموزش مشارکت داده می شوند؟
    
    
    درگیری فعال والدین یکی از ملاک های موفق برنامه های تربیتی است. به سیاستگذاران نظام آموزش و پرورش توصیه می شود زمینه های مشارکت والدین و معلمان را برای ارتقای رشد کودکان فراهم آورند. والدین و معلمان باید در کنار هم کار کنند و برای این منظور باید آموزش ها و برنامهریزی های ویژه ای صورت گیرد. (پوشنه و خسروی، 1386)
    
    
    4- مدارس در حل مشکلات دانش آموزان بیش از آنکه حرفه ای و تخصصی عمل کنند به دلیل ضعف مفرط آموزش های مورد نیاز، به شیوه های کدخدامنشی و وساطتی رفتار می نمایند. هدایت والدین نیز به شیوه های مناسبی صورت نمی گیرد و راهنمایی آنان از اصول مشخصی تبعیت نمی کند.
    
    
    ضعف دانش تربیتی در مدارس باعث می شود که گاهی بین تصورات نادرست تربیتی عامه و متولیان تربیت رسمی فاصله چندانی موجود نباشد. رواج انواع آزمون ها، کتاب های کمک درسی، جزوات، پلی کپی ها و غیره نمونه هایی از سازش مدارس با خواسته های عامه است.
    
    
    این درست است که معلمان تاثیرات مثبتی روی دانش آموزان به جای می گذارند اما این موضوع می تواند در هر ارتباط انسانی مصداق داشته باشد، مهم این است که راهنمایی ها و مداخلات روانشناختی معلمان در مسائل دانش آموزان و والدین تا حدامکان علمی، کارآمد و درست باشد. کثرت جمعیت دانش آموزان و استاندارد نبودن نسبت تعداد دانش آموز با معلم، موجب می شود، بسیاری از خطاهای ارتباطی به چشم نیاید، بسیاری از ارتباط های ضروری شکل نگیرد، بسیاری از ارتباط های حمایتی استمرار نیابد و ارتباط های ناشیانه و ناقص و ناکارآمد گسترش یابند.
    
    
    5- برنامه های آموزش خانواده علی رغم آنکه فرصتی مناسب برای فعال ساختن والدین است کارآمدی لازم را ندارد. رویه های کلیشه ای و یکنواخت مبتنی به سخنرانی برای جمع، همچنان رواج دارد و موثر بودن و نبودن جلسات فقط وابسته به سخنران است نه روش کار.
    
    
    برای تعیین و معرفی مدرسان آموزش خانواده دو مرجع وجود دارد؛ مرجع اول انجمن اولیا و مربیان است که توقع دارد مدرسینش طبق منابع مشخص شده آموزش دهنده، منابعی که فقط برای انجمن اعتبار دارند. مرجع دوم مدارس و مدیرانی هستند که بنابه تشخیص خود و توانایی مالی شان، مدرسین و استادانی را برای سخنرانی دعوت می کنند. در هر دوحالت کمتر نشانه ای از یک برنامه مدون و منسجم دیده می شود.
    
    
     انجمن اولیا و مربیان
    
    
    ترکیب سازمان مرکزی انجمن اولیا مربیان، ترکیبی قدیمی، سنتی، به شدت اداری، روزمره و در یک کلام ناکارآمد است. شاید نتوان همه کاستی های این مجموعه را به درون نسبت داد و همانگونه که اشاره رفت، نگاه تشریفاتی و حاشیه ای به بعضی از سوژه ها و آموزش و پرورش، در ایجاد این وضعیت بی تاثیر نباشد. سازمان مرکزی انجمن اولیا و مربیان علی رغم تاثیرات مثبت در اموری مانند حمایت از کودکان و خانواده های نیازمند، در وظایفی که با عنوان اصلی آن مرتبط است عملکرد قابل توجهی نداشته است و وجود انجمن به اصلاح نگرش ها در مورد ارتباط خانه و مدرسه و تعیین جایگاه واقعی والدین در جریان تربیت رسمی کمکی نکرده است.
    
    
    با آنکه انجمن اولیا و مربیان می توانست قوی ترین ناشر در بخش خانواده باشد به چاپ کتاب هایی محدود که حداقل تعداد قابل توجهی از آنها به خاطر اسم و رسم نویسنده شان یا با اهدافی دیگر به چاپ رسید ه اند، اکتفا کرده است. همانند بخش های دیگر وزارت آموزش و پرورش، سازمان مرکزی انجمن اولیا و مربیان هم در لاک خود خزیده و آرام و بی صدا به رتق و فتق امور داخلی مشغول اند البته طبق معمول و با روش خود موفقیت پنداری، آمارها و ارقام نشان از موفقیت این سازمان دارند، همانگونه که بقیه اینگونه می پندارند! در مقیاس کوچک تر، انجمن های مدارس هم بیشتر کارکردی تسهیلاتی و خدماتی دارند. موثر ترین اعضای انجمن های اولیا و مربیان کسانی هستند که بتوانند با لطایف الحیل، امکانات و خدمات بیشتری را به مدرسه بیاورند.
    
    
    عمده ترین اهداف تشکیل انجمن اولیا و مربیان عبارتند از:
    
    
    1- ایجاد و تقویت حسن تفاهم میان اولیای دانش آموزان و معلمان فرزندان شان
    
    
    2- روشن شدن روش ها و شیوه های تربیت درست و کارآمد برای معلمان و والدین. (شعاری نژاد، 1375)
    
    
    جالب است که در بسیاری از سایت های اینترنتی کودکان، بخش های ویژه ای به معلمان و والدین اختصاص می یابد تا علاوه بر راهنمایی آنان، زمینه های تعادل را به وجود آوردند آنان اگر به ارتباط و تعامل های مجازی می اندیشند ما در تعامل های واقعی دچار مشکل هستیم.
    
    
    نگاهی دیگر
    
    
    استادی می گفت: آموزش و پرورش ما دو چیز ندارد؛ البته اسمش را دارد اما در واقع وجود ندارد! تربیت معلم و انجمن اولیا و مربیان (2)
    
    
    باید با نگاهی دیگر به موضوع ارتباط خانه و مدرسه، انجمن اولیا و مربیان، خیلی چیزها را تغییر داد:
    
    
    1- تعریف و تبیین ارتباط خانه و مدرسه
    
    
    2- آسیب شناسی جایگاه و نگرش های مربوط به انجمن اولیا و مربیان
    
    
    3- شناسایی بسترهای فرهنگی در تحقق یا عدم تحقق اهداف انجمن
    
    
    4- بررسی نگرش های کارشناسان، مسوولان مرتبط، مدیران مدارس، معلمان و والدین به وظایف انجمن
    
    
    5- گنجاندن واحدهای درسی در آموزش های تربیت معلم و انواع آموزش های ضمن خدمت با موضوع <ارتباط با والدین>
    
    
    6- تقویت مهارت های تخصصی معلمان، مدیران و معاونان مدارس برای مواجهه با والدین و راهنمایی آنان
    
    
    7- اصلاحات اساسی در نظام علمی و اداری سازمان مرکزی انجمن اولیا و مربیان
    
    
    8- اهتمام بیشتر به توسعه آموزش های والدین با استفاده از روش های نوین و کارآمد
    
    
    9- بازنگری در تالیف و چاپ کتاب های آموزش خانواده
    
    
    10- توجه ویژه به ملاحظات فرهنگی در آموزش های خانواده
    
    
    11- نمونه سازی برای معرفی الگوهای واقعی انجمن اولیا و مربیان
    
    
    12- توسعه برنامه های آموزشی و توجیهی برای ارتباط خانه و مدرسه از طریق رسانه ها و به خصوص صدا و سیما
    
    
    
    
    
    منابع:
    
    
    1- اصلانی، ابراهیم(1386) آموزش های مشاوره ای برای مدیران مدارس. تهران: انتشارات مدرسه، چاپ دوم.
    
    
    2- پوشنه، کامبیز و خسروی، علی اکبر (1386.) آموزش و پرورش اوان کودکی/ نیازهای و فرصت ها. تهران: کوروش چاپ، چاپ اول
    
    
    3- شعاری نژاد، علی اکبر(1375. ) مبانی روان شناختی تربیت. تهران؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم


عذرا سلیمانی ::: چهارشنبه 87/11/30::: ساعت 11:42 عصر

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 0


بازدید دیروز: 1


کل بازدید :9967
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<